بسم
الله الرّحمن الرّحيم
In The Name Of Allāh
The Compassionate
The Merciful
دعا
کُمَيل
The Kumayl Duʿā
INTRODUCTION
For listening to the professional
recitation of this noble hadith, you may refer to
http://www.youtube.com/watch?v=4RxOcp0owoQ
, or similar sites. We have refrained from repetition of what is
readily accessible in other sites, and have concentrated on improvement of the
translation, as much as possible, for better appreciation of what we recite. We hope this humble work is accepted by Allāh
(s.w.t.), and pleases the eminence, Ḥaḍrat Imam Mahdi, Ḥujjat
ibn Ḥasan (
عج
).
The original translation of this du
ʿā
is the courtesy of Dr. M.A.
Al-Hussaini, presented here with the necessary editing. We are grateful for his generosity, and wish
him all the best.
ORIGIN OF THE DUʿĀ
Kumayl Ibn Ziyād an-Nakha
ʿi
was a confidant amongst the companions of
Amir al-Mu
’minīn
, Imam ʿ
Ali ibn Abi Ṭālib
(a.s.). And this sublime
du
ʿā
(prayer) was first heard from the beautiful,
though anguished, voice of Imam
ʿAli
. According to
Allāmah Majlisi
(on whom be Allah’s Mercy)
Kumayl
had attended an assembly in the Mosque of
Baṣrah
. In a sermon which was addressed by Imam
ʿAli
(a.s.) the eve of the 15th of
Sha
ʿbān
was mentioned. Then, Imam
ʿAli
said: “Whoever keeps awake in devotion on this
night and recites the
du
ʿā
of Prophet al-
Khiḍr
(a.s.)
,
undoubtedly that person
’s supplication will be responded to,
and granted.”
When the assembly at the Mosque dispersed, Kumayl
called at the house where Imam Ali (a.s.) was staying, and requested him
to acquaint him with Prophet al-Khiḍr
’s duʿā. Imam ʿAli asked Kumayl to sit down, record, and memorize the duʿā which he dictated to Kumayl.
Imam
ʿAli
then advised Kumayl to recite this du
ʿā
on the eve of each Thursday, or once a month, or at
least once in every year so that, Allah would protect him from the evils of the
enemies and the plots contrived by impostors. He added:
“O’ Kumayl! In consideration of your companionship and understanding, I
grant you the honour of entrusting this duʿā to you.”
This duʿā is
a very profound Irfānic prayer.
Most people can only recite it to benefit its superficial rewards every
Thursday night. Those who know the
eminent spiritual personality of Kumayl Ibn Ziyād an-Nakhaʿi can
appreciate why ImāmʿAli presented this duʿā to no one
else except him.
أعوذُ
باللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسمِ
اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم
اَلّلهُمَّ اِنّي
اَسئَلُکَ
بِرَحمَتِکَ
الَّتی وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ،
وَ بِقُوَّتِکَ الَّتی
قَهَرتَ بِها کُلَّ شَیءٍ،
وَ خَضَعَ لَها کُلُّ
شَیءٍ،
وَ ذَلَّ لَها کُلُّ
شَیءٍ،
وَ بِجَبَروتِکَ
الَّتی غَلَبتَ بِهَا کُلَّ شَیءٍ،
وَ بِعِزَّتِکَ
الَّتی لا يَقُومُ لَهَا شَیءٌ،
وَ بِعَظَمَتِکَ
الَّتی مَلاَت کُلَّ شَیءٍ،
وَ بِسُلطانِکَ
الَّذی عَلا کُلَّ شَیءٍ،
وَ بِوَجهِکَ الباقی
بَعدَ فَنآءِ کُلِّ شَیءٍ،
وَ بِاَسمآئِکَ
الَّتی مَلاَت اَرکَانَ کُلِّ شَیءٍ،
وَ بِعِلمِکَ الَّذی
اَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ،
وَ بِنورِ وَجهِکَ
الَّذی اَضآءَ لَهُ کُلُّ شَیءٍ،
بار الها! بدرستیکه من از تو درخواست می کنم به حق
رحمتت که همه چیز را فرا گرفته
،
و به قدرت بی حدّ و اندازه ات که
با آن بر هر چیز مسلط گشته ای،
و همه چیز در برابر آن فروتن
گردیده،
و همه چیز برای آن خوار گردیده
است،
و به جبروت و بزرگیت که به وسیله
آن بر همه چیز غلبه نموده ای،
و به عزّتت که هیچ چیزی در
برابرش تاب مقاومت ندارد،
و به عظمتت که سراسر عالم را
فراگرفته است،
و به فرمان روایی ات که بر همه
چیز برتری دارد،
و به ذات بی زوالت که پس از فنای
همه چیز باقی و ابدی است،
و به نامهای مقدّست که ارکان همه
چیز را فرا گرفته،
و به علمت که همه چیز را احاطه
کرده،
و به روشنایی ذات مقدّست که همه
چیز از آن روشن و نورانی شده است،
O’ Allah, I ask You
by Your
mercy, which embraces all
things
,
And, by Your
power, through which You dominate all things,
And
,
toward which all
things are humble,
And, for which all
things are lowly,
And, by Your
Almightiness, through which You overwhelm all things,
And, by Your Invincibility,
which nothing can stand against,
And, by Your greatness
which has filled all things,
And, by Your
sovereignty which towers over all things,
And, by Your visage,
which is eternal after annihilation of all things,
And, by Your
names, which have filled the foundations of all things,
And, by Your
knowledge, which encompasses all things,
And, by the light
of Your visage through which all things are illuminated,
يا نوُرُ يا قُدُّوسُ
يا اَوَّلَ الاَوَّلينَ وَ يا آخِرَ الآخِرينَ
،
اَلّلهُمَّ اغفِرلِیَ
الذُّنوبَ الَّتی تَهتِکُ العِصَمَ،
اَلّلهُمَّ اغفِرلِیَ
الذُّنوبَ الَّتی تُنزِلُ النِّقَمَ،
اَلّلهُمَّ اغفِرلِیَ
الذُّنوبَ الَّتی تُغَيرُ النِّعَمَ،
اَلّلهُمَّ اغفِرلِیَ
الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعآءَ،
اَلّلهُمَّ اغفِرلِیَ
الذُّنوبَ الَّتی تُنزِلُ البَلآءَ،
اَلّلهُمَّ اغفِرلی
کُلَّ ذَنبٍ اَذنَبتُهُ وَ کُلَّ خَطيئَةٍ اَخطَأتُها،
اي نور تابان و اي منزّه از هر توصيف،
اي پيش از همه و اي بعد از همه موجودات،
خداوندا! گناهانی را که پرده
عصمت را می درند
بر من ببخشای،
خداوندا! گناهانی را که موجب
نزول بدبختی ها بر من هستند بر من ببخشای،
بار الها! گناهانی که نعمت ها را
دگرگون می کنند بر من ببخشای،
بار الها! گناهانی را که مانع
اجابت دعا می شوند بر من ببخشای،
خداوندا! گناهانی را که بلا و
محنت را بر من فرود می آورند بر من ببخشای،
خداوندا! هر گناهی را که مرتکب
شده و هر خطایی را که به جا آورده ام بر من ببخشای،
O’ Light, O’ Sacred, O’ First of the foremost,
and Last of the lattermost,
O’ Allah
!
Forgive me those sins which wipe my chastity out,
O’ Allāh! Forgive me those sins which bring down adversities,
O’ Allāh! Forgive me those sins which alter blessings,
O’ Allāh! Forgive me those sins which cause my prayer
be held back,
O’ Allāh! Forgive me those sins which cause descend
ing
misfortune
O’ Allāh! Forgive me every sin I have committed,
And every mistake
I have made.
اَلّلهُمَّ اِنّ
ي
اَتَقَرَّبُ
اِلَيکَ
بِذِکرِکَ،
وَ اَستَشفِعُ بِکَ
اِلی نَفسِکَ،
وَ اَسئَلُکَ
بِجُودِکَ اَن تُدنِيني مِن قُربِکَ،
وَ اَن تُوزِعَني
شُکرَکَ،
وَ اَن تُلهِمَني
ذِکرَکَ
.
بار خدایا به درستی که من با یاد
تو، به سوی تو تقرّب می جویم،
و به وسیله ی خودت از ذات مقدست
شفاعت می طلبم،
و از تو خواستارم که به جود و
کرمت مرا به مقام قرب خود نزديک گرداني،
و به شکر گزاري ات بر انگیزی،
و ذکر خودت را بر من الهام فرمائی.
O’ Allāh I
verily
seek nearness
to You through remembrance of You,
And, I seek Your
intersession by Yourself,
And, I ask You,
through Your munificence, to draw me nearer to Yourself,
And, to
motivate
me to be grateful
to You,
And,
to inspire me with Your remembrance.
اَلّلهُمَّ اِنّي اَسئَلُکَ
سُؤالَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ اَن تُسامِحَنی وَ تَرحَمَنی
،
وَ تَجعَلَنی
بِقِسمِکَ راضِياً قانِعاً،
وَ في جَمِيعِ
الأَحوالِ مُتَواضِعاً.
خداوندا! به درستي که من با خواری،
ذلّت و خاکساري از تو درخواست مي کنم که بر من آسان گيري و به من ترحّم فرمائی،
و مرا به آنچه برايم مقدّر ساخته
اي خوشنود و قانع سازي،
و مرا در همه احوال فروتن گرداني.
O’ Allāh I,
verily, ask You
,
as a humble, abased, and fearful obedient,
To be easy with
me, and
t
o
have mercy upon me,
And make me, satisfied
and content with Your apportionment,
And lowly in
every state.
اَلّلهُمَّ وَ اَسئَلُکَ
سُؤالَ مَنِ اشّتَدَّت فاقَتُهُ
،
وَ اَنزَلَ بِکَ
عِندَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ،
وَ عَظُمَ فيما
عِندَکَ رَغبَتُُهُ،
بار الها! و از تو طلب می کنم
طلب کسی که نیازمندی اش سخت شدّت یافته،
و در هنگام سختی ها حاجت خویش را به درگاه تو
عرضه داشته،
و آرزو و امیدش به آنچه در نزد
توست فزونی یافته است.
O’ Allāh! I ask You like the asking of one, whose indigence
is extreme,
And has directed
his needs to You in times of difficulty,
And whose crave for
what is with You has intensified.
اَلّلهُمَّ عَظُمَ سُلطانُکَ،
وَ عَلا مَکانُکَ،
وَ خَفِیَ مَکرُکَ،
وَ ظَهَرَ اَمرُکَ،
وَ غَلَبَ قَهرُکَ،
وَ جَرَت قُدرَتُکَ،
وَ لا يُمکِنُ
الفِرارُ مِن حُکومَتِکَ.
بار الها! فرمانروایی تو عظیم،
و جایگاه تو والا،
و تدبیر تو نهان،
و فرمان تو آشکار،
و قهر تو غالب،
و قدرت تو جاری بوده است،
و فرار کردن از قلمرو حکومتت غیر
ممکن است.
O’ Allāh! Great is Your Sovereignty, and
Exalted is Your Position,
and
Hidden is Your intrigue,
and
Manifest is Your
Command, and
Overwhelming is Your
domination, and
Ever-operating is
Your Power, and
It is impossible
to escape from Your Government.
اَلّلهُمَّ لا اَجِدُ
لِذُنوبی غافِراً
،
وَ لا لِقَبائِحی
ساتِراً،
وَ لا لِشَیءٍ مِن
عَمَلِیَ القَبيحِ بِالحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيرَکَ.
بارالها! جز تو، کسی را نمی یابم
که گناهانم را ببخشاید،
و اعمال زشتم را بپوشاند،
و چیزی از کار بدم را به کار نیک
مبدّل کند.
O’ Allāh
!
I find no one to forgive my sins,
And,
to conceal my shameful acts,
And, to convert
my evil acts to good deeds, except You.
لا اِلهَ اِلاّ اَنتَ
،
سُبحانَکَ وَ بِِحَمدِکَ
.
خدایی جز تو نیست،
پاک و منزّهی تو و ستایش مخصوص
توست.
There is no
Deity
except You,
Glory is to You,
and Yours is the praise.
ظَلَمتُ نَفسی
،
وَ تَجَرَّاتُ بِجَهلی،
وَ سَکَنتُ اِلی قَديمِ
ذِکرِکَ لی وَ مَنِّکَ عَلَیَّ.
من بر خود ستم کرده ام،
و از روی نادانی [بر نافرمانی تو]
جرأت یافته ام،
و بر گذشته تکیه کردم که تو بر
من منّت نهاده، بفکر من بوده ای.
I have wronged
myself
,
And, I have been
audacious
,
out of
ignorance,
And, I have
relied upon what went on before, when You favoured me, with Your remembrance of
me.
اَلّلهُمَّ مَولایَ کَم
مِن قَبيحٍ سَتَرتَهُ،
وَ کَم مِن فادِحٍ
مِنَ البَلآءِ اَقَلتَهُ،
وَ کَم مِن عِثارٍ
وَقَيتَهُ،
وَ کَم مِن مَکرُوهٍ
دَفَعتَهُ،
وَ کَم مِن ثَنآءٍ
جَميلٍ لَستُ اَهلاً لَهُ نَشَرتَهُ.
بار خدایا! ای مولای من! چه
بسیار کارهای زشت را پوشانده ای،
و چه بسیار بلاهای سخت را دفع کرده ای،
و چه بسیار لغزشهایی را که نگاه
داشته ای،
و چه بسیار مکروه و ناپسندی را
که دفع کرده ای،
و چه بسیار تحسین های زیبائی را
که منتشر کرده ای و من لایق آن نبوده ام.
O’ Allāh
!
My Mawla! How many [of my] ugly things You have
concealed,
And, how many
dreadful tribulations You have
moderated,
A
nd, how many slips You have averted,
And,
so many detestable [acts] You have prevented,
And how many beautiful
praises You have spread around, which I did not [even] deserve.
اَلّلهُمَّ عَظُمَ بَلآئی
،
وَ اَفرَطَ بی سُوءُ
حالی،
وَ قَصُرَت بی
اَعمالی،
وَ قَعَدَت بی
اَغلالی،
وَ حَبَسَنی عَن
نَفعی بُعدُ اَمَلی،
وَ خَدَعَتنِی الدُّنيا
بِغُرورِها وَ نَفسی بِجِنايتِها وَ مِطالی.
بار خدایا! غمم بزرگ گردیده،
و حال ناخوشم فزونی یافته،
و اعمال [نیک] من ناچیز بوده،
و زنجیرهای [علایق نفسانی] مرا
در بند کشیده،
و آرزوهای دور و دراز [دنیوی]
مرا از هر سودی بازداشته،
و دنیا با غرورش، و نفس امّاره
ام با جنايتش، و امروز و فردا کردن های من، مرا فریب داده اند.
O’ Allāh! My affliction is colossal, and
My bad state is
excessive, and
My [good] deeds
are inadequate, and
The fetters [of
my nafs]
have shackled
me
, and
M
y far-fetched
wishes
have held me back from my achievements,
and
And, the
world has deceived me with its delusion,
and
My nafs [has
been affected by] its offences, and procrastinations.
يا سَيِّدی فَاَسئَلُکَ
بِعِزَّتِکَ اَن لا يَحجُبَ عَنکَ دُعآئی سُوءُ عَمَلی وَ فِعالی
،
وَ لا تَفضَحنی
بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعتَ عَلَيهِ مِن سِرّی،
وَ لا تُعاجِلنی
بِالعُقُوبَةِ عَلی ما عَمِلتُهُ فی خَلَواتی، مِن سُوءِ فِعلی وَ اِسآئَتی وَ
دَوامِ تَفريطی وَ جَهالَتی وَ کَثرَةِ شَهَواتی وَ غَفلَتی،
وَ کُنِ الّلهُمَّ
بِعِزَّتِکَ لی فی کُلِّ الاَحوالِ رَؤُفاً وَ عَلَیَّ فی جَميعِ الأُمُورِ عَطُوفاً
.
ای سرور من! به عزتت از تو می
خواهم که بدی کردار و اعمالم دعای مرا از اجابتت منع نکند،
و به خاطر زشتیهای پنهانی ای که
تو از آنها اطلاع داری مرا مفتضح و رسوا نگردانی،
و در کیفر اعمال نا شایسته ای که
در خلوت از من سر زده، نسبت به کردار زشتم، بدکاری ام، تداوم در کوتاهی هایم، جهالتم،
زیاده روی در شهواتم، و غفلتم تعجیل مفرمائی،
و بار الها! تو را به عزّتت
سوگند می دهم که در همه احوال با من رئوف بوده، در همه امور بر من عطوف باشی.
O’ My
M
master! So I ask You by Your Invincible Might, not to
let my bad deeds and actions veil my supplications from You,
and
Not to disgrace
me
through
the hidden things that You know of my secrets, and
Not to hasten to punish
me for what I have done in private, regarding my misdeeds and my ill behaviour,
my continued shortcomings, my ignorance, my excessive passion, and my negligence,
and
By Your
Invincible
Might, O’ Allāh,
be kind to me in all states and be gracious upon me in all affairs.
اِلهی وَ رَبّی مَن
لی
غَيرُکََ
اَسئَلُهُ کَشفَ ضُرّی وَ النَّظَرَ فی اَمری؟
ای خدای من! وَ اِی پروردگار من!
غیر از تو چه کسی است که ضررهای مرا بر طرف سازد و در امورم نظر افکند.؟
O’ my
Allah!
O’ my
Lord (Nurturer)!
Who may undo my catastrophe,
and pay attention to my affairs, except You?
اِلهی
وَ
مَولایَ
اَجرَيتَ
عَلَیَّ
حُکماً
اتَّبَعتُ
فيهِ
هَوی
نَفسی،
وَ
لَم
اَحتَرِس
فِيهِ
مِن
تَزيينِ
عَدُوّي،
فَغَرَّنی
بِ
مآ اَهوی وَ اَسعَدَهُ عَلی ذَلِکَ القَضآءُ،
فَتَجاوَزتُ بِما
جَری عَلَیَّ مِن ذٰلِکَ بَعضَ حُدُودِکَ،
وَ خالَفتُ بَعضَ
اَوامِرِکَ،
فَلَکَ الحَمدُ
عَلَیَّ فی جَميعِ ذٰلِکَ،
وَ لا حُجَّةَ لی
فيما جَری عَلَیَّ فيهِ قَضآؤُکَ،
وَ
اَلزَمَنی
حُکمُکَ
وَ
بَلآؤُکَ.
ای خدای من وَ اِی مولای من! تو
بر من دستوری را جاری ساختی که در آن از هوای نفس خویش پیروی کردم،
و از اینکه دشمنم [معصيتها را] در
نظرم جلوه می داد مراقبت نکردم،
پس مرا توسط هوای نفس فریب داد،
و قضا [هم] او را در این کار کمک کرد،
پس به واسطۀ این ماجرا که بر من
گذشت از بعضی حدود و احکامت تجاوز کردم،
و با بعضی از اوامرت مخالفت
ورزیدم،
لذا در تمام این امور [بر من
واجب است که] موقعیت تو را بر علیه خودم درک و ستایش کنم،
و در آنچه بر من گذشته است هیچ
حجّتی بر تو نیست [بلکه] قضای تو در آن بوده است،
و حکم تو و امتحان تو مرا ملزم میسازد.
O’ my Allah, my
Mawlā
!
You declared a command
upon me, [But] I followed the caprice of my own nafs (selfish desires),
And,
I did not safeguard against attractive
temptations of my enemy (nafs),
So, it [my nafs]deceived
me through vain hopes,
And thereupon, the
predetermined fate [also] helped it,
Therefore, I
violated some of Your rules, because of these events that pursued me,
And I disobeyed
some of Your commands;
So, You may hold Your
Own against me in all of that,
And I have no
argument in what
has happened upon
me, in what
You have predetermined (as my fate),
And
I am bound to Your decree, and Your affliction
.
وَ قَد اَتَيتُکَ يا
اِلهی بَعدَ تَقصيری وَ اِسرافی عَلی نَفسی مُعتَذِراً نادِماً مُنکَسِراً
مُستَقيلاً مُستَغفِراً مُنيباً مُقِرّاً مُذعِناً مُعتَرِفاً
.
بار خدایا! به تحقیق، بعد از آن
همه تقصیر و زیاده روی که بر خود کردم، اینک با حالت عذر خواهی، پشیمانی، شکسته
دلی، واگذاری، تقاضای عفو، توبه، اقرار، تصدیق، و اعتراف به سوی تو آمده ام.
Now, after my
excessive
shortcomings
and immoderations towards myself, I have come to You, my Lord, in the state of excusing,
regretting, being broken, abdication, begging forgiveness,
repenting,
acknowledging, being submissive, and confessing.
لآ اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا
کانَ مِنّی،
وَ لا مَفزَعاً
اَتَوَجَّهُ اِلَيهِ فی اَمری،
غَيرَ قَبولِکَ عُذری،
وَ اِدخالِکَ اِيایَ
فی سَعَةٍ رَحمَتِکَ.
نه از آنچه برایم اتفاق افتاده
است گریزگاهی یافته ام،
و نه جایی که برای [اصلاح] امورم
به آنجا رو کنم،
مگر آنکه تو عذرم بپذیری،
و مرا درپناه رحمت واسعه ات داخل
گردانی.
I
have
found no escape
f
rom what happened to me
,
Nor any
place to flee to, in which I could pay attention
to my affairs,
Other than Your
accepting my excuse,
And allowing me to enter into the compass of Your
extensive Mercy.
اَلَّلهُمَّ فَاقبَل
عُذری،
وَ ارحَم شِدَّةَ ضُرّی،
وَ فُکَّنی مِن شَدِّ
وَ ثاقی.
بار خدایا! پس عذرم را بپذیر،
و بر شدّت گرفتاری ام رحم فرما،
و از بند محکم گناهان رهایی ام
ده.
O’ Lord,
so
accept my excuse,
Have mercy upon the
severity of my affliction,
And set me free
from the tightness of my fetters
.
يا رَبِّ ارحَم ضَعفَ
بَدَنی وَ رِقَّةَ جِلدی وَ دِقَّةَ عَظمی.
ای پروردگار من! بر بدن ضعیف،
بر پوست نازک، و استخوان بی طاقتم
ترحم فرما،.
O’ Allah, have
mercy upon weakness of my body, tenderness of my skin, an
d
my slenderness of my
bones.
يا مَن بَدَاَ خَلقی
وَ ذِکری وَ تَربِيَتی وَ بِرّی وَ تَغذِيَتی،
هَبنی لابتِدآءِ کَرَمِکَ
وَ سالِفِ بِرِّکَ بی.
ای خدایی که خلقت من،یاد من،
پرورش من، نیکی من، و تغذیه من از [وجود مبارک] تو ناشی است،
[اكنون] به همان بزرگوارى و كرم
نخستین ات و سابقۀ احسانى كه به من داشته اى، مرا ببخش.
O’ You Who originated
my creation, my remembrance, my nurture, my goodness, and my nourishment
,
[Now] b
estow upon me with Your same generosity,
and Your traditional goodness to me.
يا اِلهی وَ سَيِّدی
وَ رَبّی
،
اَتُراکَ مُعَذِّبی بِنارِکَ بَعدَ تَوحيدِکَ؟
وَ بَعدَ مَا انطَوی
عَلَيهِ قَلبی مِن مَعرِفَتِکَ؟
وَ َلهِجَ بِهِ
لِسانی مِن ذِکرِکَ؟
وَ اعتَقَدَهُ ضَميری
مِن حُبِّکَ؟
وَ بَعدَ صِدقِ
اعتِرافی وَ دُعآئی خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِکَ؟
ای خدای من وَ اِی آقای من وَ اِی
پروردگار من!
آیا می شود به تو گمان برد
که: مرا با آتشت عذاب دهی، بعد از آنکه به
وحدانیت تو معترف بوده ام؟
و بعد از آنکه معرفت و شناخت تو
قلبم را فراگرفت؟
و زبانم به ذکر تو گویا شد؟
و در نهادم اعتقاد به محبّت تو
استوار گردید؟
و بعد از آنکه صادقانه و از روی
فروتنی به مقام ربوبیّت ات اعتراف و دعا کردم؟
O’ my Allāh, my
Master, and my Lord!
C
an it be imagined that You:
Shall t
orment me with Your fire after [I have confessed to] Your Oneness?
And
,
after my heart
has been
embraced b
y Your realization?
A
nd, my tongue has became fluent by
Your remembrance?
And, Your love
has became strong in my conscience?
And after the
truth of my confession and prayer to Your Lordship, has been honestly and humbly
proved?
هَيهاتَ! اَنتَ اَکرَمُ مِن اَن تُضَيِّعُ مَن رَبَّيتَهُ،
اَو تُبَعِّدَ مَن
اَدنَيتَهُ،
اَو تُشَرِّدَ مَن آوَيتَهُ،
اَو تُسَلِّمَ اِلَی
البَلاءِ مَن کَفَيتَهُ وَ رَحِمتَهُ.
از تو بعید است! تو کریم تر از
آنی که کسی را که پرورش داده ای ضایع کنی،
یا کسی را که مقام قربش داده ای
دور نمایی،
یا کسی را که در پناه خود جای
داده ای برانی.
یا کسی را که کفایت امرش نمودی و
بر او رحمت و مهربانی کرده ای تسلیم عقوبت و بلا گردانی.
Far is it from You! You are more generous to neglect one whom You
have nurtured,
Or banish one
away whom You have brought up,
Or drive one away
whom You have sheltered,
Or submit one to
tribulation whom
You
have spared and blessed with mercy.
وَ لَيتَ شِعری يا سَيّدی
وَ اِلهی وَ مَولایَ،
اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلی وُجُوهٍ خَرَّت
لِعَظِمَتِکَ ساجِدَةً؟
وَعَلی اَلسُنٍ
نَطَقَت بِتَوحيدِکَ صادِقَةً وَ بِشُکرِکَ مادِحَةً؟
وَ عَلی قُلوبٍ
اعتَرَفَت بِاِلهِيَّتِکَ مُحَقِّقَةً؟
وَ عَلی ضَمآئِرَ
حَوَت مِنَ العِلمِ بِکَ، حَتّی صارَت خاشِعَةً
وَ عَلی جَوارِحَ
سَعَت اِلی اَوطانِ تَعَبُّدِکَ طآئِعَةً، وَ اَشارَت بِاستِغفارِکَ مُذعِنَةً.
و ایکاش می دانستم، ای آقای من وَ
اِی خدای من وَ اِی مولای من،
آیا آتش را بر رخسارهائی مسلّط
می کنی که در پیشگاه عظمت تو سر به سجده فرود آورده اند؟
و بر زبانهایی که صادقانه به
یکتایی تو گویا بوده و به شکر و سپاس تو ثنا گفته اند؟
و بر دلهایی که از روی یقین به
خدایی تو معترفند؟
و بر جان هایی که از معرفت تو
سرشار گشته اند، تا جائیکه [در پیشگاه جلالت] خاشع گردیده اند،
و بر اعضاء و جوارحی که با اطاعت
امر به مکان های عبادت تو می شتابند، و با اذعان [به گناه] اشاره به آمرزش تو دارند.
O’ my Master and
my Allah and my Lord, I wish I knew
:
Do You
give the fire
dominion
over faces fallen down
to
prostrate before Your Greatness?
And on tongues
which have sincerely uttered Your Oneness (Uniqueness) and have expressed
thanks to You in praise?
And on hearts
which have confessed to Your Lordship with conviction?
And o
n minds that are so saturated with Your knowledge
so that
they have
become humble?
And on limbs
speeding to places of Your worship in obedience,
and point to
Your forgiveness, admitting [to
their sins].
ما هکَذَا الظَّنُّ بِکَ!
وَ لا اُخبِرنا
بِفَضلِکَ عَنکَ يا کَريمُ يا رَبِّ.
وَ اَنتَ تَعلَمُ
ضَعفی عَن قَليلٍ مِن بَلآءِ الدُّنيا وَ عُقُوباتِها،
وَ
ما يَجری فيها مِنَ المَکارِهِ عَلی اَهلِها،
عَلی اَنَّ ذلِکَ
بَلآءٌ وَ مَکروُهٌ، قَليلٌ مَکثُهُ، يَسيرٌ بَقآؤُهُ، قَصيرٌ مُدَّتُهُ؛
فَکَيفَ احتِمالی
لِبَلآءِ الآخِرَةِ وَ جَليلِ وُقُوعِ المَکارِهِ فيها؟
وَ هُوَ بَلآءٌ
تَطولُ مُدَّتُهُ وَ يَدُومُ مَقامُهُ،
وَ لا يُخَفَّفُ عَن اَهلِهِ
لاَنَّهُ لا يَکونُ اِلاّ عَن غَضَبِکَ وَ انتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ،
وَ هذا ما لا تَقُومُ
لَهُ السَّمواتُ وَ الاَرضُ.
هرگز چنین گمانی به تو نمی رود!
و به فضل تو
چنین خبری به ما نرسیده است، ای خدای کریم! ای پروردگار!
و تو خود به ناتوانی من بر اندک
بلای دنیا و عذاب آن و [همچنین] بر آنچه در دنیا، از نکوهیده ها، بر اهل آن جاری
است واقفی،
در حقیقت ماندگاری این بلا و رنج
دنیا اندک، و دوامش آسان، و زمانش کوتاه است؛
پس چگونه عذاب آخرت و بزرگی آلام
سخت آن [عالم] را تحمل کنم؟
و آن عذابی است که مدت آن طولانی
و اقامت در آن همیشگی است،
و بر اهل آن تخفیفی داده نمی شود،
زیرا که بتحقیق اگر بخاطر خشم و انتقام و غضب تو نبود آن عذاب واقع نمی شد.
و این چیزی است که آسمانها و
زمین تحمّل آن را نمی کنند.
No such opinion
is
ever
held
of You!
No
r has such been reported from You, out of Your
graceful bounty,
O’ all-Generous! O’ Lord!
And, You are
aware of my weakness
against
a touch of this world’s tribulation and its consequence, and[also]
the hideous things that befall upon the inhabitants [of this world],
Verily, these hideous tribulations are transient, endurable, and
short-lived;
So, how can I
endure tribulation of the next world, and the great ordeals that exist in it?
And, that
is a
tribulation whose
duration is long, and whose station is permanent,
And, whose
sufferers are given no respite, since it would, certainly, not have existed,
except [as provisions stemmed] from Your wrath, Your vengeance, and Your anger.
And, this is
something that the Heavens and the
Earth
will not withstand
.
يا سَيدی فَکَيفَ لی؟
وَ اَنَا عَبدُکَ الضَّعيفُ
الذَّليلُ الحَقيرُ المِسکينُ المُستَکينُ.
ای آقای من! پس چگونه است برای
من؟
و من بنده ضعیف ذلیل حقیر تنگدست
و دورماندۀ تو ام.
How could I
withstand it, O’ my Master?
And, I am a weak,
abject, lowly, poor, and incapable slave of You.
يا اِلهی وَ رَبّی وَ
سَيِّدی وَ مَولایَ!
لِاَیِّ الاُمُورِ
اِلَيکَ اَشکُو وَ لِما مِنها اَضِجُّ وَ اَبکی،
لاَليمِ العَذابِ وَ
شِدَّتِهِ، اَم لِطُولِ البَلآءِ وَ مُدَّتِهِ؟
ای خدای من وَ اِی پروردگار من وَ
اِی آقای من وَ اِی مولای من!
برای کدامیک از امورم به سوی تو
شکوه کنم و برای کدامیک از آنها به درگاهت بنالم و بگریم؟
برای دردناکی عذاب و شدّت آن؟ یا
برای طولانی بودن بلاء و مدّت آن؟
O’
my Allāh,
my Lord, my Master,
my Mawla!
For which of my
difficulties should I complain to You, and for which of them would I lament and
weep?
For the pain of
chastisement and its severity, or for the extent of affliction and its
duration?
فَلَئِن صَيَّرتَنی لِلعُقوباتِ
مَعَ اَعدآئِکَ،
وَ جَمَعتَ بَينی وَ
بَينَ اَهلِ بَلآئِکَ،
وَ فَرَّقتَ بَينی وَ
بَينَ اَحِبّآئِکَ وَ اَولِيآئِکَ،
فَهَبنی يا اِلهی وَ
سَيِّدی وَ مَولایَ وَ رَبّی صَبَرتُ عَلی عَذابِکَ
فَکَيفَ اَصبِرُ عَلی
فِراقِکَ
؟
پس اگر تو مرا برای عقوبت با دشمنانت
قرار دهی،
و مرا با اهل عذابت جمع کنی،
و مرا از جمع دوستان و خاصانت
جدا سازی،
پس ای خدای من وَ اِی آقای من وَ
اِی مولای من وَ اِی پروردگار من، گیرم که بر عذابت صبر کرده باشم،
ولی بر فراق تو چگونه صبر کنم؟
So if You subject
me to the punishments along wit
h
Your enemies,
And, gather me
with the people of Your tribulation,
And, separate me
from Your
lovers and
friends,
Then suppose, my
Allāh, my Master, my Mawlā, and my Lord, that I have endured Your
punishment,
But how can I bear
my separation from You?
وَ هَبنی صَبَرتُ عَلی
حَرِّ نارِکَ فَکَيفَ اَصبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلی کَرامَتِکَ.
اَم کَيفَ اَسکُنُ
فِی النّارِ وَ رَجآئی عَفوُکَ
؟
و گیرم که بر حرارت آتشت صبر کردم، ولی چگونه از
انتظار لطف و کرمت چشم بپوشم؟
یا چگونه در آتش تو مسکن گزینم و
حال آنکه من به عفو تو امید بسته ام؟
And suppose that
I
tolerated
the heat of Your fire,
but
how may I endure being deprived from looking forward to
Your generosity?
Or,
how may I reside in the fire [of hell] while
my hope is Your forgiveness?
فَبِعِزَّتِکَ، يا سَيِّدی
وَ مَولایَ، اُقسِمُ صادِقاً لَئِن تَرَکتَنی ناطِقاً:
لأضِجَّنَّ اِلَيکَ
بَينَ اَهلِها ضَجيجَ الآمِلينَ
،
وَ لأصرُخَنَّ
اِلَيکَ صُراخَ المُستَصرِخينَ،
وَ لأبکِيَنَّ
عَلَيکَ بُکآءَ الفاقِدينَ
،
وَ لاُنادِيَنَّکَ "اَينَ
کُنتَ يا وَلِیَّ المُؤمِنينَ؟"!
يا غايَةَ آمالِ
العارِفينَ
!
يا غِياثَ
المُستَغيثينَ وَ يا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ!
وَ يا اِلهَ العَالَمينَ!
پس، ای آقای من وَ اِی مولای من،
صادقانه به عزّتت قسم یاد می کنم که اگر [در میان معذبین] زبانم را باز گذاری:
حتما در میان اهل آتش، ضجّه و
ناله ای همچون ضجّه و ناله آرزومندان به سوی تو سر خواهم داد ،
و حتما به درگاهت فریادی چون
فریاد دادخواهان سر خواهم داد،
و مطمئنا مانند کسی که عزیزی را
گم کرده بر تو سخت می گریم،
و محققا به صدای بلند تو را می
خوانم که "کجایی ای سرپرست مؤ منین؟"!
ای منتهای آرزوی عارفان!
ای دادرس دادخواهان وَ اِی دوست
دلهای راستگویان!
و اِی خدای همه عالم ها!
So, I candidly swear to Your Honour,
O’ my
Master, and my Mawl
ā
, that if You leave me with speech:
I will certainly lament
to You, from among its inhabitants, with the lamentation of the eager
.
And
,
I will certainly,
scream to You with the scream of those who beg for help,
I
shall indeed,
weep
hard upon You with the weep of the person bereft of his beloved,
I
will certainly,
scream
“where are You, O’ Mawlā of the believers?”!
O, ultimate
aspiration of Your “intimate Knowers”!
O, Saviour of
those who seek salvation, or O, Lover of the hearts of the truthful
!
And O, Lord of
all worlds!
اَفَتُراکَ سُبحانَکَ
يا اِلهی وَ بِحَمِدکَ
:
تَسمَعُ فيها صَوتَ
عَبدٍ مُسلِمٍ سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ،
وَ ذاقَ طَعمَ
عَذابِها بِمَعصِيَتِهِ
،
وَ حُبِسَ بَينَ
اَطباقِها بِجُرمِهِ وَ جَريرَتِهِ،
وَ هُوَ يَضِجُّ اِلَيکَ
ضَجيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحمَتِکَ،
وَ يُنادِيکَ
بِلِسانِ اَهلِ تَوحيدِکَ،
وَ يَتَوَسَّلُ اِلَيکَ
بِرُبُوبِيَّتِکَ؟
پاک ومنزّهی تو و ستایش مخصوص
توست. و آیا می شود به تو گمان برد که:
بشنوی در آتش، فریاد بنده
مسلمانی را که به دلیل نافرمانی اش در دوزخ زندانی شده،
و طعم عذاب آن را به سبب گناهش
چشیده،
و در طبقات جهنّم به جهت جرم و
عصیانش محبوس گردیده،
و به درگاهت ناله می کند، همچون
ناله کسی که امیدش به رحمت تو است،
و به زبان اهل توحید تو را می
خواند،
و به ربوبیّت تو به درگاهت متوسّل
می شود؟
Glory is to You. O’ my God and Yours is the praise. So, can it be imagined that You:
Hear,
in the Fire,
the voice
of a surrendered slave who has become imprisoned in the hell as a result of his
defiance,
And, has tasted
its torture because of his transgression,
And, he has
become confined within the levels [of the hell] because of his sin and crime,
And, he laments
before You with the lament of one who looks forward to Your mercy,
And, he calls
upon You, with the tongue of those who profess Your Oneness,
And he resorts to
You upon You
r Rubūbiyyah
(Lordship)?
يامَولاي فَکَيفَ يبقی
فِی العَذابِ وَ هُوَ يرجُو ما سَلَفَ مِن حِلمِکَ
؟
اَم کَيفَ تُؤلِمُهُ
النّارُ وَ هُوَ يأمُلُ فَضلَکَ وَ رَحمَتَکَ؟
اَم کَيفَ يحرِقُهُ
لَهيبُها وَ اَنتَ تَسمَعُ صَوتَهُ وَ تَری مَکانَهُ؟
اَم کَيفَ يشتَمِلُ
عَلَيهِ زَفيرُها وَ اَنتَ تَعلَمُ ضَعفَهُ
؟
اَم کَيفَ يتَقَلقَلُ
بَينَ اَطباقِها وَ اَنتَ تَعلَمُ صِدقَهُ
؟
اَم کَيفَ تَزجُرُهُ
زَبانِيتُها وَ هُوَ يُناديکَ يا رَبَّه؟
اَم کَيفَ يرجُو
فَضلَکَ فی عِتقِهِ مِنها فَتَترُکُهُ فيها
ای مولای من! پس او چگونه در آتش عذاب باقی بماند در حالیکه به
سابقه بردباری و حلم تو چشم امید دارد؟
یا چگونه آتش [دوزخ] او را به
درد آورد در حالیکه او آرزوی فضل و کرمت را دارد؟
یا چگونه شعله های آتش او را
بسوزاند حال آنکه تو صدایش را می شنوی و جایش را می بینی؟
یا چگونه این مصیبت ناگوار و
صدای مهیب شعله های آتش او را احاطه کند، در حالیکه تو از ضعف و ناتوانی اش آگاهی؟
یا چگونه بین طبقات دوزخ افکنده
شود، حال آنکه تو از صداقت او مطّلعی؟
یا چگونه مأموران دوزخ او را زجر
دهند در حالیکه او تو را بعنوان "یا ربی!" صدا میزند؟
یا چگونه برای آزادی اش از دوزخ
به فضل و کرمت امیدوار باشد و تو او را در آن واگذاری؟
My Lord, then how
shall he remain in
the
chastisement
while he has hope on previous record of Your
clemency?
Or, how can the
Fire
causes him pain
while he hopes to have Your Grace and Mercy?
Or, how its flames
shall burn him even though You hear his voice and see his place?
Or, how
can
its
deplorable disaster
and its
roaring flames
surround him while You know his frailty?
Or, how shall he
be
tossed about to
different levels [of hell], whilst You know his sincerity
?
Or, how can its
guards torture him while he calls upon You:
“O’ my Rabb (Lord)!”?
Or, how shall he
have hope to Your Grace in freeing him from the Fire
but
You leave him in
it?
هَيهاتَ! ما ذلِکَ
الظَّنُّ بِکَ،
وَ لا المَعرُوفُ مِن
فَضلِکَ،
وَ لا مُشبِهٌ لِما
عامَلتَ بِهِ المُوَحِّدينَ مِن بِرِّکَ وَ اِحسانِکَ
.
هیهات! این گمان برازنده تو نیست،
و از فضل و کرمت، چنین شناختی
وجود ندارد،
و [هیچ] شباهتی به عملکرد تو در
نیکی و احسانت به بندگان موحّد ندارد.
Far is it from You! That is not what is presumed of You,
And, such recognition is out
of
place, considering Your
Grace and Bounty,
And,
it does not resemble
Your
goodness and kindness You have acted upon those who believe in Your Oneness.
فَبِاليقينِ اَقطَعُ
لَولا ما حَکَمتَ بِهِ مِن تَعذيبِ جاحِديکَ،
وَ قَضَيتَ بِهِ مِن
اِخلادِ مُعانِديکَ،
لَجَعَلتَ النّارَ
کُلَّها بَرداً وَ سَلاماً
،
وَ ما کانَ لاَحَدٍ فيها
مَقَرّاً وَ لا مُقاماً
پس من قطعاً یقین دارم که اگر بر
منکرانت حکم به عذاب کردن نداده بودی،
و اراده بر ابدی بودن اقامت
دشمنان ستیزه جویت [در جهنّم] نفرموده بودی،
هر آینه تمام آتش جهنم را سرد و
سالم قرار می دادی،
و در آن جائی برای استقرار و یا گذر
احدی نمی بود.
So, I
declare
with certainty
that if You had not decreed
about
chastisement of Your deniers,
And,
had not
predetermined perpetual
dwell
ing
[in hell]
of those who
are antagonistic towards You,
You
would have, certainly, had
the entire hell cool and peaceful.
And
, no one would be there
to reside, or
to
pass through.
لکِنَّکَ
،
تَقَدَّسَت اَسمآؤُکَ،
اَقسَمتَ اَن تَملأَها مِنَ الکافِرينَ مِنَ الجِنَّةِ وَ النّاسِ اَجمَعينَ،
وَ اَن تُخَلِّدَ فيهاَ
المُعانِدينَ.
وَ اَنتَ -جَلَّ
ثَنآؤُکَ- قُلتَ مُبتَدِئاً وَ تَطَوَّلتَ بِالاِنعامِ مُتَکَرِّماً:
اَفَمَن
کانَ مُؤمِناً کَمَن کانَ فاسِقاً
؟
لا يستَوُونَ!
و لیکن تو،که نامهایت مقدس است،
قسم یاد کرده ای که دوزخ را از جمیع کافران جن و انس پر کنی،
و همه دشمنان ستیزه جویت را در
آتش دوزخ مُخَلّد فرمائی.
و تو –که ستایشی عظیم تو را
سزد- از ابتدا گفتی، و با این گفته فضل و
کرم فرمودی، که:
آیا
کسی که مؤمن است با کسی که فاسق است یکسان اند؟
[البته که] یکسان نیستند!
But You
-Holy are Your
N
ames- have sworn that You fill the hell with those
who covered the Truth, being jinnkind or humankind
,
And that You keep
those who are antagonistic towards You in the hell forever.
And You
-
Majestic is Your Eulogy-
said at the beginning -and this was Your Gracious Favour- that:
Is a believer
similar to a sinful wicked?
[Of course] They are not the same!
اِلهی وَ سَيدی فَاَسئَلُکَ
بِالقُدرَةِ الَّتی قَدَّرتَها،
وَ بِالقَضيةِ الَّتی
حَتَمتَها وَ حَکَمتَها وَ غَلَبتَ مَن عَلَيهِ اَجرَيتَها
،
اَن تَهَبَ لی فی
هذِهِ اللَّيلَةِ وَ فی هذِهِ السّاعَةِ:
کُلَّ جُرمٍ
اَجرَمتُهُ، و
کُلَّ ذَنبٍ
اَذنَبتُهُ، و
کُلَّ قَبيحٍ
اَسرَرتُهُ، و
کُلَّ جَهلٍ
عَمِلتُهُ، کَتَمتُهُ اَو اَعلَنتُهُ، اَخفَيتُهُ اَو اَظهَرتُهُ، و
کُلَّ سَيئَةٍ
اَمَرتَ بِاِثباتِهَا الکِرامَ الکاتِبينَ،
الَّذينَ وَکَّلتَهُم
بِحِفظِ ما يکُونُ مِنّی،
وَ جَعَلتَهُم
شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوارِحی،
وَ کُنتَ اَنتَ الرَّقيبَ عَلَیَّ مِن وَرآئِهِم،
وَ الشّاهِدَ لِما
خَفِیَ عَنهُم
وَ بِرَحمَتِکَ اَخفَيتَهُ
وَ بِفَضلِکَ سَتَرتَهُ،
وَ اَن تُوَفِّرَ
حَظّی مِن کُلِّ خَيرٍ اَنزَلتَهُ
،
اَو اِحسانٍ
فَضَّلتَهُ،
اَو بِرٍّ نَشَرتَهُ،
اَو رِزقٍ بَسَطتَهُ،
اَو ذَنبٍ تَغفِرُهُ،
اَو خَطَأٍ
تَستُُرُهُ.
ای خدای من و ای سَیّد من از تو
درخواست می کنم به مقام قدرتت که مقدّرش فرمودی،
و به مقام قضائی که حتمی است و
حکم آن صادر شده است، و بر هر که آن را اجرا فرمودی غالب و مسلّط شدی،
که در این شب و در این ساعت بر
من ببخشی:
هر جرمی که مرتکب شده ام، و
هر گناهی که کرده ام، و
هر کار زشتی که پنهان داشته ام،
و
هر جهالتی که مرتکب شده ام، چه
مکتوم و چه علنی، چه مخفیانه و چه آشکار،
و
و هر کار زشتی را که نگارندگان
کریم را مأمور ثبت آن فرموده ای،
[فرشتگانی] که آنها را وکیل قرار
داده ای تا هر آنچه بر من می گذرد حفظ کنند،
و تو آنها را همراه با اعضاء و جوارحم
شاهد بر من گردانیدی ،
و از ورای آنها
تو مراقب من بوده ای،
و شاهد بر آنچه از ایشان مخفی
مانده است،
و به رحمتت آن اعمالم را از
فرشتگان هم پنهان داشتی و به فضل و کرمت آنها را پوشاندی،
و اینکه
[در این شب و در این ساعت:] حظ وافری نصیبم فرمایی
از،
هر خیری که فرستاده ای،
یا احسانی که تفضّل فرموده ای،
یا خوبی هائی که منتشر ساخته ای،
یا رزق و روزیئی که وسعت داده
ای،
یا گناهی که می آمرزی،
یا خطایی که می پوشانی.
My Lord and my
Master, so I ask You by the power You have allotted,
And
, by
the predetermined
decision which You have made it firm and have issued its Order, and have defeated
anyone upon whom You may have implemented it,
That You forgive
me during this night and at this hour:
Every offence I
have committed, and
Every sin I have carried
out, and
Every immoral
deed I
have
secretly performed, and
Every folly I
have enacted
, either
hidden or announced, secret or apparent,
And, every evil act
[of mine] which You have commended the Noble Recorders to register,
Whom, You have appointed
to
keep [the record of]
whatever happens to me,
And, You placed
them as witnesses upon me, along with members and organs of my body,
While You have been looking after me
over
and above them,
To observe what [misdeeds]
fell out of their sight,
But, You hid them
out of Your Mercy, and veiled my faults, out of Your Grace,
And
,
that
[
during this night and
at this hour:
]
You bestow upon me,
An abundant share
of every good You have sent down,
Or kindness You have
conferred,
Or, integrity You
have unfolded,
Or, provisions You
have spread out,
Or, sins You
forgive,
Or, slips You conceal.
يا رَبِّ يا رَبِّ يا
رَبِّ
!
يا اِلهی وَ سَيدی وَ
مَولایَ وَ مالِکَ رِقّی!
يا مَن بِيدِهِ ناصِيتی،
يا عَليماً بِضُرّی
وَ مَسکَنَتی،
يا خَبيراً بِفَقری
وَ فاقَتی،
ای پروردگار من، ای پروردگار من،
ای پروردگار من!
ای خدای من وَ اِی آقای من وَ اِی
مولای من وَ اِی صاحب من!
ای کسی که زمام اختیارم به دست
اوست،
ای آگاه بر پريشانى و بي نوائي ام،
اى باخبر از بىچيزى و نداري ام،
O’ my Lord, O’ my
Lord, O’ my Lord!
O’ my Allah, and
my Master, and my Mawlā and the Owner of my bondage!
O’ He in whose
hand is my forelock,
O’ He who knows
my affliction and my misery,
O’ He who is
aware of my poverty and indigence,
يا رَبِّ يا رَبِّ يا
رَبِ!
اَسئَلُکَ بِحَقِّکَ
وَ قُدسِکَ وَ اَعظَمِ صِفاتِکَ وَ اَسمآئِکَ،
اَن تَجعَلَ اَوقاتی
مِنَ اللَّيلِ وَ النَّهارِ بِذِکرِکَ مَعمورَةً،
وَ بِخِدمَتِکَ
مَوصُولَةً
،
وَ اَعمالی عِندَکَ
مَقبُولَةً،
حَتّی تَکُونَ
اَعمالی وَ اَورادی کُلُّها وِرداً واحِداً
،
وَ حالی فی خِدمَتِکَ
سَرمَداً.
ای پروردگار من، ای پروردگار من،
ای پروردگار من!
از تو می خواهم به حقّ خودت و به
ذات مقدّست و به بزرگترین صفات و نامهای [نیکویت]،
که اوقات مرا از شب و روز به
یادت آباد گردانی،
و بخدمتت پيوسته دارى،
و اعمالم را مقبول درگاهت
گردانى،
تا اینکه کردار و گفتارم همه
خالص و یک جهت باشد،
و احوالم هميشه در خدمت تو مصروف
گردد.
O’ my Lord, O’ my
Lord, O’ my Lord
!
I ask You by Your
T
ruth, Your
Holiness and the greatest of Your Attributes and Your [beautiful] Names,
That You m
ake my times, day and night, flourished
by Your remembrance,
And
, be spent
at Your
service,
And, that You
consider my deeds acceptable by You,
To the extent
that my deeds and prayers may all be pure and unidirectional,
And, my state of
affairs be at Your service, forever.
يا سَيدی يا مَن عَلَيهِ
مُعَوَّلی يا مَن اِلَيهِ شَکَوتُ اَحوالی
!
يا رَبِّ يا رَبِّ يا
رَبِّ!
قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ
جَوارِحی،
وَ اشدُد عَلیَ العَزيمَةِ
جَوانِحی
،
وَ هَب لِیَ الجِدَّ
فی خَشيتِکَ،
وَ الدَّوامَ فِی
الِاتِّصالِ بِخِدمَتِکَ
حَتّی اََسرَحَ اِلَيکَ
فی مَيادينِ السّابِقينَ،
وَ اُسرِعَ اِلَيکَ
فِی ال
م
بارِزينَ
،
وَ اَشتاقَ اِلی
قُربِک فِی المُشتاقينَ،
وَ
اَدنُوَ
مِنکَ
دُنُوَّ
المُخلِصينَ،
وَ
اَخافَکَ
مَخافَةَ
المُوقِنينَ،
وَ اَجتَمِعَ فی
جِوارِکَ مَعَ المُؤمِنينَ.
ای آقای من، ای کسی که تکیه
گاهم اوست، ای آنکه شکایت احوال [پریشانم]
را به سوی او می برم!
ای پروردگار من، ای پروردگار من،
ای پروردگار من!
اعضا و جوارحم را برای خدمت به
خودت نیرومند گردان،
و سینه را در آمدن به سویت عزم
ثابت عنایت فرما،
و به من كوشش در خشيّت، و مداومت
در خدمتگزاری ات را عطا فرما،
تا در میادین پیشتازان به سویت
بتازم،
و [همراه] مبارزین به سویت
بشتابم،
و عاشقانه به سوی قرب تو در [صف]
مشتاقانت درآیم.
و همچون تقرّب مخلصین به پیشگاهت
نزدیک شوم،
و مانند ترسیدن یقین کنندگان از
[عدالت] تو بترسم،
و در جوار رحمتت با مؤمنان گرد
آیم.
O’ m
y Master
, O’ upon whom I
depend, O’ He to whom I complain
about
my state of affairs!
O’ my
Lord
, O’ my Lord, O’ my
Lord!
Strengthen organs
of my body to be at Your service,
And, f
ortify my chest in determination
[for nearness to You]
And, devote upon
me earnestness in inner humility and respect toward You
,
And
,
continuity in my association
to Your service
,
So
that
I can run towards You
in the arena of the contenders,
And, h
urry to You among the combatants,
And, be anxious
to Your nearness among the enthusiasts,
And, come near You
like the nearness of those who are sincere to You,
And, fear You
[Your justice] like the fear of those who have conviction.
And, gather close
to You with the believers.
اَلّلهُمَّ وَ مَن
اَرادَنی بِسُوءٍ فَاَرِدهُ
،
وَ مَن کادَنی فَکِدهُ،
وَ اجعَلنی مِن اَحسَنِ
عَبيدِکَ نَصيباً عِندَکَ،
وَ
اَقرَبِهِم
مَنزِلَةً
مِنکَ،
وَ
اَخَصِّهِم
زُلفَةً
لَدَيکَ،
فَاِنَّهُ لاينالُ
ذلِکَ اِلاّ بِفَضلِکَ
.
وَ جُد لی بِجودِکَ،
وَ اعطِف عَلَیَّ
بِمَجدِکَ،
وَ احفَظنی
بِرَحمَتِکَ
وَ اجعَل لِسانی
بِذِکرِکَ لَهِجاً
،
وَ قَلبی بِحُبِّکَ
مُتَيماً
،
وَ مُنَّ عَلَیَّ
بِحُسنِ اِجابَتِکَ
،
وَ اَقِلنی عَثرَتی،
وَ اغفِر زَلَّتی.
بار الها! هر کس ارادۀ بدی در
باره من کند، پس تو هم اراده بفرما (به خودش برگردان)،
و هر که با من مکر ورزد مکرش را
به او برگردان،
و برای من در نزد خود نصیبی قرار
ده از بهترین بندگانت،
و منزلتی نزد خودت، مقرب تر از
[منزلت] آنها،
و رتبه ای در پيشگاه خودت، خصوصی
تر از [رتبه] آنها
كه براستى جز به فضل تو كسى به اين
[مقام] نرسد.
و بجود و بخشش خود بمن جود كن،
و به مجد و بزرگوارى خود بر من
توجّه فرما،
و به رحمت خود مرا نگهدار،
و زبانم را شیفته ذکر خود فرما،
و دلم را از عشق خود بی تاب
فرما،
و با اجابت نيكت بر من منّت بنه،
و لغزشم را کوچک شمار،
و اشتباهم را ببخش.
O’
Allah! W
hoever desires evil for me, return it to him,
And, whoever deceives
me, deceive him
,
And,
grant me a share of
Your
best slaves, near You
,
And, a status
nearer than their [status], to You,
And, a rank more
private than their [rank], with You,
For, verily, this
cannot be attained except through
Your Grace.
And, grant me
generously through Your
Generosity,
And,
show benevolence to me through Your Glory,
And, protect me
with Your Compassion,
And,
Make my tongue remember You enchantingly,
And, my heart love
You fascinatingly
,
And, be gracious to
me by answering me favourably,
And, minify my slip,
And forgive my mistakes.
فَاِنَّکَ قَضَيتَ عَلی
عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ،
وَ اَمَرتَهُم
بِدُعآئِکَ
،
وَ ضَمِنتَ لَهُمُ الاجابَةَ
،
فَِالَيکَ يا رَبِّ
نَصَبتُ وَجهی،
وَ اِلَيکَ يا رَبِّ
مَدَدتُ يدی،
فَبِعِزَّتِکَ
استَجَب لی دُعآيی،
وَ بَلِّغنی مُنایَ
،
وَ لا تَقطَع مِن فَضلِکَ
رَجآئی،
وَ اکفِنی شَرَّ
الجِنِّ وَ الانسِ مِن اَعدآئی،
همانا که تو پرستشت را بر بندگانت
حکم فرموده،
و آنها رابه دعا كردن به درگاهت
مأمور ساخته اى،
و اجابت دعا را برایشان ضمانت
کرده ای،
پس ای پروردگار، به سوی تو روی
آورده ام،
و دست حاجتم را، ای پروردگار، به
سوی تو دراز کرده ام،
پس به عزّتت سوگند، دعایم را
مستجاب فرما،
و مرا به آرزویم برسان،
و امیدم را از فضل خویش قطع
مفرما،
و شرّ دشمنانم را از جن و انس
كفايت فرما،
Verily,
You have, predetermined upon Your obedient
slaves that they should worship You,
And,
have
ordered them to call
upon You
,
And, have
guaranteed that they would be answered,
So, I have
turned my face
toward You,
O’ my Lord,
And, I have
extended
my hand to
You,
So, by Your Might
comply with my supplication,
And,
let me reach my desires,
And, out of Your
Grace, do not rupture my hope,
And, keep
away the evil of the jinn and the human, amongst
my enemies,
يا سريعَ الرِّضا!
اِغفِر لِمَن لا يملِکُ
اِلاّ الدُّعآءَ،
فَاِنَّکَ فَعّالٌ
لِما تَشآءُ
.
ای که زود خوشنود و راضی می شوی!
بیامرز کسی را که جز دعا چیزی
ندارد،
به درستی که تو آنچه خواهی انجام
می دهی.
O’ He who
is
quickly satisfied!
Forgive him, who
owns nothing but supplication,
Verily, You do whatever You will.
يا مَنِ اسمُهُ دَوآءٌ
وَ ذِکرُهُ شِفآءٌ وَ طاعَتُهُ غِنیً
!
اِرحَم مَن رَأسُ
مالِهِ الرَّجاءُ وَ سِلاحُهُ البُکاءُ
،
يا سابِغَ النِّعَمِ،
يا دافِعَ النِّقَمِ،
يا نورَ المُستَوحِشينَ
فِی الظُّلَمِ
،
يا عالِماً لا يعَلَّمُ
،
صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
وَ آلِ مُحَمَّدٍ
،
وَ افعَل بی مآ اَنتَ
اَهلُهُ.
ای که نامش دوا، یادش شِفا، و
طاعتش بی نیازی است!
ترحّم فرما بر كسى كه سرمايهاش
اميد، و ساز و برگش گريه و زارى است،
اى کامل کنندۀ نعمت ها،
ای برطرف کننده گرفتاری ها،
ای روشنیِ وحشت-زدگان در تاریکی ها،
ای عالِمِ بدون تعلیم،
درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد،
و با من آن کن که تو شایسته آنی.
O’ He whose name
is medicine, whose remembrance is cure and whose obedience is needlessness.
Have mercy
up
on him whose prime treasure
is hope, and whose weapon is lamentation,
O’ He who makes
blessings perfect,
O’ He who repels
adversities,
O’ Light of the
frightened in the darkness,
O’ Uneducated
all-Knower,
Bless Muḥammad
and Muḥammad’s progeny,
And do with me
what befits You.
وَ صَلَّی اللهُ عَلی
رَسولِهِ وَ الاَئِمَّةِ المَيامينَ مِن آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسليماً کَثيراً.
و خداوند صلوات فرو فرستاده است بر رسول خود و بر پیشوایان
پر برکت از خاندان او، و [همچنین] سلام فرو فرستاده است بر آنها، سلامی مخصوص،
بلیغ، دائمی، و بسیار زیاد. و نیز رحمت و
بخشش و تبرّک و تحیّت و عافیت خود را به این بزرگواران نسبت می دهد (رجوع شود به
معانی باب تفعیل).
And
, Allāh has descended Salawāt
(blessing, generosity, compassion, and forgiveness) upon His Messenger
and the holy bountiful imams of his progeny.
And [also] has descended Salām (peace, well-being, and greeting)
to them, profusely, special salām, extensive, and continuous. He also ascribes His attributes of Compassion,
Generosity, Blessing, Greeting, and Well-being, to these Noble honourables
(These explanations stem from the characteristics of the “Derived Form Taf
ʿīl”
in the Arabic word Taslīmah).